دل نوشته أم


دل نوشته

موهايش سفيد شد!!!كودكي ك دزدكي دفترخاطراتم را خواند !!!

هربار عاشقانه در چشمانت نگاه كردم تا از عمق وجودم بگويم دوستت دارم زيبايي چشمانت جسارت حرف زدن را از منه بي نوا كرفتن.

آيا ميداني چشمانت عبادتگاه من است؟

آيا ميداني چندين بار در شعله ي معبد چشمانت سوختم و دم بر نياوردم؟

آيا ميداني بي تو نفس كشيدن چقدر برايم سخت است؟

سرزنشت نميكنم ك از دل زارم خبر نداري

بيا و براي لحظه اي هم ك شده مرا مهمان آغوش مهربانت كن.

كاش از دل در ب درم خبر داشتي دلي ك همش هوس تورا دارد.

مهربان من گاهي اوقات يادت از خودت مهربان تر ميشود

آخر هيچگاه تنهايم نميكذارد

هيچكاه تهديدم نميكند

حتي هيچگاه بامن قهر نميكند

هميشه با من است

بامن ميخندد

بامن گريه ميكند.....

ميدانم ك مقصر هستم

ولي باز هم با من راه بيا

،بيا و كفش هاي مرا بپوش

چند قدمي بامن قدم بزن

و بعد درباره ي تمام قدم هايم قضاوت كن

اگر تو هم كم نياوردي

اگر زانو خم نكردي

آنوقت هرجه خواستي بكن.

چگونه جشمانم را ببندم

رويم را ازت برگردانم و برم؟

مكر ب همين سادكيست؟

مكر قلب انسان از جنس سنگ است؟

چطور دلم بيايد ك بروم ؟

چطور هزاران خاطره را دفن كنم؟

چطور جشمانم را روي باران ببندم

من ك يكبار هم با تو زيره باران قدم نزده ام

اما هر بار زيره باران جشمانم را ميبندم حرارت دستان مهربانت را با تمام وجودم حس ميكنم.

دستاني ك در حسرتشان ماندم.

راستي جه كسي ب آرزوهاي من رسيد؟

چه كسي تورا در آغوش كرفت؟

چه كسي لبخندهايت را دزديد؟

بي شك او خوشبخت ترين خوشبخت هاست

و من

دور از آغوش تو

تنها ترين تنها

،هنوز هم براي آمدنت لحظه شماري ميكنم

با آنكه ميدانم ديكر دوستم نداري،

ديگر در دلت جايي ندارم

،دلي ك روزي تنها يك ملكه داشت و آن هم م.....



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:,ساعت 12:45 توسط fatemeh| |


Power By: LoxBlog.Com